کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

هستی مامان و بابا

اولین جشن تولد شاهزاده کیارش

  امروز می خوام یک کم از ماجراهای تولدت بگم. هشتم آذر 91 چهارشنبه بود و من چون می خواستم خونه رو تزئین کنم برای کیف کردن جنابعالی تصمیم داشتم آخر هفته جشن بگیرم. نهم هم که واکسنتو زدم و ترسیدم تب کنی یا بی حوصله باشی پس مراسمو جمعه هفته بعد یعنی 17 آذر گرفتیم. البته مامان جون مهری و بابا محمود و عمو بابک نهم اینجا بودن و زحمت کشیدن کادوی تولدت رو دادن. ما هم یک کیک گرفتیم و شبش هم شام از بیرون گرفتیم و یک جشن کوچک هم با اونا گرفتیم. عکساش هم هست.   تو بغل بابا محمود که خیلی دوستت داره و آرزوش به دنیا اومدن تو بود.   جمعه 17 آذر هم مامان زهره اومد و کمک کرد و سه تایی با بابا خونه رو تزئین کردیم. بابایی هم ...
25 دی 1391

بدون عنوان

امروز روروئکت رو جمع  کردیم تا خونه خلوت تر شه. در مجموع شاید دو ساعت یا ده مرتبه هم توش ننشستی. آخه خیلی دوست نداشتی توش بشینی. من هم دلم نمیومد اون تو بذارمت. یک عکس هم ازتون یادگاری می گذارم. قربون اون صورت کنجکاوت. ...
24 دی 1391

سرآغاز

امروز همراه بابا تصمیم گرفتیم یک وبلاگ برات درست کنیم. قبلا خاطراتمون رو از ورود تو به زندگی دو نفرمون تو دفتر مخصوص خودت ثبت می کردم. ولی اینم دفتر خاطرات الکترونیکی تو هست. آخه تو از این نسل تکنولوژی هستی دیگه.
23 دی 1391