کیارش و حس بزرگی
مامانی پسر، قند و عسل، دیگه رسما رقیب مامان و بابا شدی. تا تو ماشین میشینی میگی عینک. یعنی عینکتو بده من بزنم. وقتی عینک میزنم برات صاف میشینی و حتی سرتو تکون نمیدی مبادا که عینک بیفته. خلاصه که کلی احساس خوش تیپی می کنی. به کلاه هم که خیلی علاقه داری و میری از کشوت کلاهو میاری و سرت می ذاری بعدش هم یا به من میگی آینه یا خودت می دوی میری خودتو تو آینه نگاه می کنی. بابا خوش تیپ. انگار روی فرش قرمز ایستادی. برد پیت مامان تو پارک وقتی سوار تاب میشی دیگه نمی خوای پیاده بشی. ما هم هفته پیش رفتیم و یک تاب زرد و قرمز برات خریدیم تا هر چقدر دلت می خواد بازی کنی ولی انگار تاب توی پارک یک چیز دیگه است. تو خونه بابایی هم که معلوم...
نویسنده :
مامان
23:42