کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

هستی مامان و بابا

بدون عنوان

1392/3/25 9:45
نویسنده : مامان
100 بازدید
اشتراک گذاری

پسر کوچولوی مامان،

هر روز که می‌گذره می‌بینم که بزرگ و بزرگتر میشی. حرکات و رفتارت، حرفها و صحبتات و احساساتت. الان فعلهای بيشتری در صحبتتات به کار می‌بری و بيشتر از پيش سعی می‌کنی کارها و حرفهای اطرافيانت رو تقليد کنی. قربون اون ترسید گفتنت بشم عزیزم وقتی از چیزی می ترسی. دیشب شام خونه بابایی بودیم. روی بالکن نشسته بوديم تو هم که همه رو دور هم جمع می دیدی ذوق کرده بودی و از توی ساک سسها رو در می‌آوردی و دونه دونه تقسیم می‌کردی و با اسم به همه می‌دادی و بعد هم ذوق میکردی و می خندیدی. جالب اینجاست که یک کم دورتر از جایی که نشسته بوديم با اینکه برق روشن بود ولی چون اطرافش تاریک بود نمی‌رفتی و می‌گفتی ترسید. صبحش هم که پارک بوديم دستت رو بردی داخل آب فواره‌های آب‌پاش پارک که چمنها رو آبياری می‌کرد و چون صدا داد گفتی "اووو.. ترسيد". راستی قربون اون "اووو.." گفتنت برم مثلا وقتی از چيزی تعجب می‌کنی. پنجره‌ها رو هم خودت می‌بندی و میگی "ببند". از افعالی که الان يادم میاد که میگی: بده، برو، ببند، بيا، پاشو، ترسيد 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)