کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

هستی مامان و بابا

بدون عنوان

1392/5/29 8:44
نویسنده : مامان
118 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسرم

دیشب آب کمی جوش کتری رو که فکر می کردم سرده ریختم روی دستم و کمی پوستم قرمز شد و منم فوری خمیردندون روش زدم تا خنک بشه. بعد با هم روی تخت دراز کشیدیم تا برات کتاب بخونم. تو هم خوابت میومد و مدام میگفتی شیر بخوره. بهت گفتم دستم کثیفه یک کم بگذره بعد. تو هم گفتی: "دستا بشور". حالا دیگه به مامان راهنمایی میکنی که چه کار کنه.

جمع و مفرد رو هم خیلی جالبه که تقریبا از وقتی زبون باز کردی بلدی و به آخر کلمات جمع یک الف اضافه میکنی مثلا دستا، کتابا، درختا. کتابها رو فقط برای تفریح و خوندن دوست داری و یک کم جنبه آموزش بگیره فوری فاصله میگیری. بین کتابهات یکی هست که با شکل اعداد رو آموزش میده از اون کتاب فقط شکلهاشو دوست داری و تا می شمارم حواستو به یک چیز دیگه پرت میکنی ولی دیروز که کارتهای استخرو می شمردم تا 15 تا ازش جدا کنم خیلی با علاقه همه اعدادو بعد از من تکرار می کردی (خدا به داد برسه وقتی بزرگ شدی کتابای درسی رو و اون شیوه آموزشو تحویل نگیری). تا 5 که بلدی بگی. اولین بار فکرکنم 4 یا 5 ماه پیش بود که همینجوری یک چیزی برای خودم می شمردم و گفتم 1، 2، 3، 4 و مکث کردم و تو خیلی آروم گفتی 5 (البته فکر کنم فقط ترتیبشونو بلدی و نه مفهومشونو). در کل تو حرف زدن خجالتی هستی و به خصوص کلمات جدیدتر رو آرومتر میگی.

مامان اما هیچ وقت به چیزی که علاقه نداری بهت فشار نمیاره، تا ببینم خیلی علاقمند نیستی آزاد باش بهت میدم تا دنبال علاقت بری. روی دیوارها رو به قول خودت نقاشی (البته خط خطی) میکنی و من هم آخر هفته ها پاکشون میکنم.

به امید خدا تصمیم داریم نیمه اول شهریور بریم شمال. کلی نقشه برات کشیدم. میدونم که خیلی لذت خواهی برد چون عاشق آب و بیرون رفتنی.

راستی دایی رامین دستاتو میگیره و از پایین به بالا حرکتت میده که عاشق این کاری. تو خونه گاهی به من میگی "مامان بالا بازی" یعنی همون بازی که با داییت میکنی. من میگم نمیتونم مامان من زورم نمیرسه و مظلومانه و گاهی با لذت تکرار خاطره‌اش میگی "دایی بالا بازی، بالا بالا" و با دستت به بالا اشاره میکنی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)