بدون عنوان

 آقا کیارش، کوچولوی مامان

می دونی وقتی شیر می‌خوای چی کار می کنی؟ می‌دوی میری تو اتاق ما و در همون حین صدا می‌زنی ماما يا ايلا. بعد میری روی تخت ما دراز می‌کشی و مدام صدا میزنی "ایلا بیا بیا". خوب خیلی وقته که کارت همینه ولی بیا جدیده و یکی دو هفته هست که میگی. امروز قراره بابا احسان بره ماموریت. نمی دونم من تنها با کیارشی که بهونه باباشو میگیره چی کار کنم. دفعه قبل که بابا یک هفته نبود تا عکسشو میدیدی میگفتی "اسان بابا" و اگه تو دسترست بود بوسش می کردی. هر وقت صدای زنگ یا در می‌اومد هم همین برنامه بود. ولی آخر ماموریت خوبه چون سوغاتی میگیری. دفعه آخر که بابا یک موتور پلیس برات آورد و تو با ذوق منتظر بودی که از جعبه درش بیارم وقتی چند دقیقه باهاش بازی کردی پا شدی و رفتی سراغ ساک بابا. خیلی حرکتت بامزه بود چون باز هم دنبال یک سوغات دیگه بودی.

 کیارش پسرم می‌دونی که خیلی گلی   اگه کسی نزدیکت باشه تو اتاقت با اسباب بازیها و کتابات مشغول میشی ولی وقتی مامان کار داره و تو آشپزخونه است تو هم اونجا با قبلمه ها و سبدها و گاز و لباسشویی مشغولی. وقتی حوصله ات سر میره کارهای دیگه می کنی و سراغ کشوها و کتابخونه مامان بابا و کمدها میری. بداخلاقیت زمانیه که گرسنه باشی یا طولانی مدت در یک موقعیت باشی(مثلا مطب دکتر در انتظار) که دیگه کارای عجیب می کنی یعنی به هر چیزی دست می زنی یا بد خلقی می کنی و یک جا بند نمیشی. راستی یکی دو تا کار دیگه هم هست که یادم رفته بود برات بنویسم. از خیلی کوچکی عادت داشتی تو بغل بابایی در حالیکه بابایی ایستاده برقصی. الان هم وقتی صدای آهنگ میاد هوس می‌افتی و می خوای ما بغلت کنیم و برقصی. کلا دستات آمادست تا صدای آهنگ از هر جا، چه ماشینای خیابون، چه فروشگاه و .. بیاد به حالت مشت کرده تو هوا تکونشون میدی. اگر آشغالی هم روی زمین باشه می بری و توی سطل زباله می‌اندازی. دیروز بابا می خواست دوش بگیره ، شلوارکشو بهت داد و گفت بذار تو اتاق، تو هم ازش گرفتی و بردی بندازی تو لباسشویی که البته درش بسته بود و نتونستی. قربون پسر مرتبم بشم خوشگل مامان.

کیارشی رو که می بینید حسابی سوخته و سیاه شده.  

 آب بازی تو خونه بابایی:

قربون خواب خوشگل و راحتت بشم مامانی.