بدون عنوان
کیارش پسر گلم
هر روز که میبینم بزرگتر و بزرگتر میشی متوجه گذر عمر خودم و پدرت میشم. قبلا گذر عمر رو به این سرعت حس نمیکردم. اونقدر عاقل شدی که دیگه لجبازیت کمتر شده. برنامه روتین خودتو میدونی مثل مسواک شب، کتابخونی قبل از خواب و کمی بازی و خندیدن روی تخت مامان و بابا.
در برخی موارد خیلی منظمی. نمیدونم این خصلت همه بچههای تو این سنه یا نه. از اتاق که بیرون مییای باید برق رو حتما خاموش کنی. در کمدتو بعد از برداشتن وسیلههات حتما میبندی (البته به ندرت استثنا هم وجود داره). دستا یا هر جای بدنت که خیس میشه بدت میاد و میخوای لباست عوض بشه. راستش در این مورد یک کم نگرانم، امیدوارم حالت حساس منو به ارث نبرده باشی.
تو حرف زدن که همه چیزو تکرار میکنی از حرفای اطرافیانت تا کلمات تلویزیونی که فکر کنم طبیعیه. تازه انگلیسیهاش رو هم تکرار میکنی. تقویمو باز میکنی و روزای هفته رو البته بدون ترتیب میگی. از 1 تا 4 هم به انگلیسی بلدی. فکر کنم اگه به صورت آموزشی باهات کار کنم خوب پیشرفت کنی ولی نمیخوام عمرت با آموزشهای زود هنگام بگذره.
صبحها هنوز چشماتو باز نکردی میگی مامان ، مامان دیلا. اونقدر شیرین که سریع میام بالا سرت. وقتی بیدار میشی اگه من هنوز تو رختخواب باشم میگی مامان بلند شو بغلم کن. بعدش روزمون با هم شروع میشه. به طرز کلافه کنندهای به کارتون باب اسفنجی علاقه داری و البته با دیدن آقای خرچنگ (شخصیت مورد علاقه من تو این کارتون) غش غش میخندی.
توی پارک برعکس بیشتر بچهها که به وسایل بازی علاقه دارن به اطراف و طبیعت توجه نشون میدی. عکسای روی دیوار، گلها، دکلها و آنتنها، ابر و خورشید و البته اتوبوس و ماشین و از این چیزها. تازگی هر جا که نوشته ای می بینی فوری میگی "نبسته ..." یعنی نوشته و اگه اسم اون چیزو بلد باشی میگی وگرنه یک اسم از خودت میذاری مثلا میگی نبسته پنیر. عاشق پتو بازی با مامان و اولاد بازی با احسان بابا هستی (این بازی اختراع خودت و باباست). روی بدن بابا میشینی و بابا بهت میگه اولاد و تو هم کیف می کنی و به صورتش نزدیکتر میشی و مدام میشینی و پا میشی.
مامان فدای لذتهای کوچیکت بشه عزیزم. امیدوارم همیشه با همین کوچیکترین تفریحها غرق لذت بشی و روزگار ناراحتی عمیق در تو ایجاد نکنه.
گاهی اوقات یا بهتره بگم خیلی از مواقع پیش میاد که در اثر حرکات ناگهانی بدنت، دستت یا پات میخوره به صورت مامان، تا من میگم آخ فوری میگی مامان دیلا چطوری؟ و منو پشت سر هم بوس بارون میکنی. قربون دل مهربونت بشم من. خیلی چیزهای کوچولو تو رفتارت وجود داره که منو غرق شادی یا تعجب میکنه ولی الان یادم نمیاد.