یک روز خشک و بدون پوشک
کیارش مامانی، عزیز گلم
خیلی جالبه که درست در سالگرد 2 سال و 4 ماهگیت یعنی 8 فروردین 93 تو از پوشک کردن خلاص شدی و این اولین روزی بود که هر وقت لازم بود تو صندلی مخصوص خودت نشستی. فقط دستشویی شماره 2 رو روز اول نمیکردی ولی از روز دوم به اون هم عادت کردی که باید تو صندلیت انجام بشه البته با قول جایزه. جالبه که دیگه خودت خواستی و به مامان نشون دادی که الان وقتشه که از پوشک جدا بشی. آفرین به تو پسر گلم.
خوب باید بگم بعد از حدود یک ماه کشمکش و حال مامان و بابا رو گرفتن در نهایت موفق شدیم. آخه داستانی داره از پوشک گرفتن تو. قبل از دو سالگیت من یک بار سعی کردم که از پوشک خلاصت کنم ولی اصلا همکاری نمیکردی و از نشستن فرار میکردی. ولی دور اول این پروسه یک ماه مونده به عید دیگه خودت بی طاقتی میکردی و وقتی دستشویی داشتی غرغر میکردی و حالت نیمه گریه میگفتی مامان بشورش و پوشکتو خودت باز میکردی. میبردمت دستشویی، اونجا هم غر میزدی. خلاصه که نه دوست داشتی پوشکت کنم، نه تو دستشویی مینشستی. نفسم گرفته شده بود. همش تو راه دستشویی بودیم تا بالاخره به پوشک کردن رضایت میدادی. دور دوم هم توی عید بود که بازت میذاشتم و وقتی موقع دستشویی بود میگفتی مامان پوشک کن. تا اینکه از مسافرت که برگشتیم یاد یک خاطره مادرجون افتادم که در مورد یکی از نوههاش اجرا کرده بود. (یکی از دختر داییهای من وقتی سه ساله بوده موقع پی پی باید براش پوشک میبستن. یک روز هر چی گفته مادرجون پوشک نبسته بود تا مجبور شده بره دستشویی) من هم هر وقت میگفتی پوشک بهت نمیدادم. تا ظهر خودتو نگه داشتی تا اینکه سرانجام که دیدی از پوشک خبری نیست مجبور شدی توی صندلیت بشینی. حالا دیگه کیارش زیر شلوارش شورت میپوشه. اینم عکسش:
فرشته مامان
اینم کیارش در حال رانندگی